کلیله و دمنه باب برزویه طبیب . حکایتی بسیار شبیه حکایت امروز ما
عبدالله منشی
میبینم که کارهای زمانه میل به ِادبار دارد و چنانستی که خیرات ، مردمان را وداع کردستی و افعال ستوده و اخلاق پسندیده ، مدروس گشته و راه راست بسته ، و طریق ضلالت ، گشوده و عدل ، نا پیدا و جور، ظاهر ، و علم ، متروک و جهل ، مطلوب و لؤم و دنائت ، مستولی ، وکرم و مروّت ، منزوی. و دوستی ها ضعیف ، و عداوت ها قوی . و نیک مردان ، رنجور و مستّدل ، وشریران ، فارغ و محترم . ومکر و خدیعت بیدار ، و وفا و حرّیت ، در خواب . و دروغ ، موثّر ومثمر ، و راستی ، مهجور و مردود . وحّق ، منهزم ، وباطل ، مظّفر . و متابعت نفس ، سنّت متبوع ، و ضایع گردانیدن احکام خرد، طریق مشروع . و مظلومِ محّق ، ذلیل ، و ظالم مبطل ، عزیز . و حرص ، غالب ، و قناعت ، مغلوب . و عالم غدّار بدین معانی شادمان ، و به حصولِ این ابواب ، تازه و خندان .....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر