۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

آبان 92

                  آبان

آبان یک کوچه‌ی بلند و قدیمی که درخت‌هایش از تاریخ می‌گویند و آدم‌هایش از سال‌های عاشقی باید شنیدنی باشد، دیدنی باشد. پلاک یکی از اهالی کوچه، شبیه خانه‌ی نور است و درخت‌ها گواهی می‌دهند صاحب این خانه آبان را مست از وجودش کرده است.
گفته بودم پس از آمدنت، پاییز فصل دیگری شد؟ گفته بودم پس از دیدنت، پاییز چقدر دل‌فریب شد؟ گفته بودم حتی حواس کوچه هم جای دیگری رفت؟
چه خوب که آمدی پری‌‌رخ عزیزم، چه خوب که حالا پس از گذر این‌ همه سال هر روز آمدن را تکرار می‌کنی. چه خوب که رفاقت با تو آغاز وسوسه‌ی زندگی است.
راهت بلند و دراز، چشمانت پر از نور و صدایت ، راستی گفته بودم صدایت انگار آواز تمام برگ‌های پاییزی است؟ پس صدایت جاری مثل تمام پاییزهایی که می‌آیند و می‌روند. مبارک زادروزت رفیق عزیز و همیشگی من ، پری‌رخ نازنینم.
                                                                     رضا رادمنش 
                                                                               23 آبان 92     

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر