اندوه ننه ، به خاطر حافظ و سعدی ......!
ننه ای دارم که من و خواهرم و برادر را بزرگ کرده و عاشق موسیقی شجریان و شعر حافظ ه
یه روز نواری از شجریان گذاشتم . نوای شجریان در راست پنجگاه . اجرای جشن هنر در حافظیه . ننه ، گوش کرد و کلی لذت وافر برد . بعد که نوار تمام شد رو کرد به من و گفت :
میدونی دارم به چی فکر میکنم ، پریرخ ؟
گفتم : نه . به چی ؟
گفت : دارم فکر میکنم ، این حافظ و سعدی , فقط شراب گیرشون میامده بخورن و شعرای به این خوبی و
قشنگی میگفتن ... این بیچاره ها ، اگه " وکسی " میخوردن دیگه چه شعرایی میگفتن ؟
یعنی من گرفتمش تو بغلم و صد دفعه ماچش کردم . یک همچی ننه ای دارم ، من .
با ننه بودن عالمی داره ، به خدا !
و چه حکایت ها از ننه میتوانم گفت ، غم نان اگر بگذارد . البته لازم به تذکر است که منظور از وکسی ، همان " ویسکی " ست .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر