۱۳۹۶ شهریور ۱۸, شنبه
به سانسور چی ها....
اگر گفتنی باشد و همه عالم از ریش من درآویزد که مگر نگویم ، بعد از هزار سال که باشد ، آن سخن بدان کس برسد که من خواسته باشم .
۱۳۹۶ شهریور ۱۷, جمعه
جایزه نوبل
صادق زیبا کلام برای سفیر سوئد نامه نوشته و از او خواسته که علی مطهری را نامزد جایزه صلح نوبل کنند !
جایزه صلح نوبل هیچ ارتباطی به سفیر و دولت سوئد ندارد و مربوط به دولت نروژ است و کمیته صلح نوبل افراد را بر طبق معیارهای خاصی نامزد این جایزه میکند *آقای زیبا کلام بازم طبق معمول گاف کردی ، برادر !
بازم برای چندمین بار دست به یکی از آن ایده های عجیب غریبت زدی . حقیقتا چنین ایده هایی فقط از ذهن مشعشع سرکار عالی تراوش میکند . آخه مرد مومن ، مطهری !؟ مطهری و جایزه صلح نوبل ؟ همین تازگی بود که ایشان با دوربین دور خیابان های تهران راه افتاده و با نگاه تیزبین و البته درویش خود دختران بد حجاب ساپورت پوش را شکار میکرد و درخواست برخورد قاطع با آنها را داد . میدانید چنین چیزی از نگاه کمیته صلح نوبل چه معنایی دارد ؟
شما را به خدا نکنید این کار را . نکنید . به خدا این حرکات نا پخته از شما که نام استاد دانشگاه را یدک میکشید خیلی قبیح است .
آقای زیبا کلام گرامی ، شما باید بهتر از من بدانید که جناب مطهری با زندان و زندانی و فتنه و هیچ مشکلی ندارد که اگر چنین بود یک بار هم از این همه بچه های نازنیتی که از 88 تا به امروز در زندان هستند نام میبرد و خواستار آزادی همه زندانیان میشد . آیا در این کشور غیر از موسوی و رهنورد و کروبی زندانی دیگری نیست ؟ از نظر مطهری ها غیر از این سه نفر ما بقی زندانی ها همه فتنه هستند و البته چه بهتر که در زندان باقی بمانند . با تفتیش عقاید و سرکشی کردن در امور خصوصی مردم و نبود آزادی نیز مشکلی ندارد تا به هنگامی که آزادی خودش سلب نشود . فقط وقتی فریاد وا مصیبتا سر میدهد و از نبود آزادی گلایه میکند که در دفتر کار خودش شنودی پیدا میکند . بازم بگم چگونه آیین های باستانی ایران چون چهار شنبه سوری و نظایرش را مورد اهانت قرار میدهد یا به وقت دیگر موکول کنم ؟.
#جایزه_صلح_نوبل
#زیباکلام
بازم برای چندمین بار دست به یکی از آن ایده های عجیب غریبت زدی . حقیقتا چنین ایده هایی فقط از ذهن مشعشع سرکار عالی تراوش میکند . آخه مرد مومن ، مطهری !؟ مطهری و جایزه صلح نوبل ؟ همین تازگی بود که ایشان با دوربین دور خیابان های تهران راه افتاده و با نگاه تیزبین و البته درویش خود دختران بد حجاب ساپورت پوش را شکار میکرد و درخواست برخورد قاطع با آنها را داد . میدانید چنین چیزی از نگاه کمیته صلح نوبل چه معنایی دارد ؟
شما را به خدا نکنید این کار را . نکنید . به خدا این حرکات نا پخته از شما که نام استاد دانشگاه را یدک میکشید خیلی قبیح است .
آقای زیبا کلام گرامی ، شما باید بهتر از من بدانید که جناب مطهری با زندان و زندانی و فتنه و هیچ مشکلی ندارد که اگر چنین بود یک بار هم از این همه بچه های نازنیتی که از 88 تا به امروز در زندان هستند نام میبرد و خواستار آزادی همه زندانیان میشد . آیا در این کشور غیر از موسوی و رهنورد و کروبی زندانی دیگری نیست ؟ از نظر مطهری ها غیر از این سه نفر ما بقی زندانی ها همه فتنه هستند و البته چه بهتر که در زندان باقی بمانند . با تفتیش عقاید و سرکشی کردن در امور خصوصی مردم و نبود آزادی نیز مشکلی ندارد تا به هنگامی که آزادی خودش سلب نشود . فقط وقتی فریاد وا مصیبتا سر میدهد و از نبود آزادی گلایه میکند که در دفتر کار خودش شنودی پیدا میکند . بازم بگم چگونه آیین های باستانی ایران چون چهار شنبه سوری و نظایرش را مورد اهانت قرار میدهد یا به وقت دیگر موکول کنم ؟.
#جایزه_صلح_نوبل
#زیباکلام
۱۳۹۶ مرداد ۳۱, سهشنبه
بعضیها دنیا نمیآیند که تن به روزمرگی دهند، مثل آدمهای معمولی زندگی کنند و تا دنیا دنیاست اسیر تکرار شوند. بعضیها به دنیا میآیند که تن به قاعده ندهند، هر روز را با نقشهای تازه شروع کنند و تا چرخ زندگیشان میچرخد عاشقی پیشه کنند.
پس من هرگز نمیتوانم بگویم سالگرد تولد تو مانند سالهای پیشین است چرا که تو هیچگاه به تکرار تن ندادهای که من هم به رسم معمول تولدت را تبریک بگویم. اصلا مگر حق این را دارم که تولدت را به امری تکراری تبدیل کنم؟
رفیق من، پاییزهای زیادی را با ما بمان مثل تمام پاییزهای گذشتهی زندگی خودت که هیچ دو پاییزاش شبیه نبوده و بگذار کنار آن نگاهی که هیچگاه سر به زیر نخواهد شد طعم خوش رفاقت را با از دست رفتن مدام، رسوایی عیش و شبی که تا دمدمای صبح طول خواهد کشید تجربه کنیم....
خوش آمدی به این دنیای تکراری که با تو هرروزش نو و تازه است...
آبان یک کوچه قدیمی نمیتواند شبیه پاییز سایر کوچه ها باشد. پاییز کوچه های تازه متولد شده غم انگیز است و کشدار، وقتی آنجا قدم میزنیم نه خبری از ایمان است نه یک رفیق قدیمی. این کوچه ها اصلا شبیه کوچه های قدیمی نیستند محل زندگی شان چهاردیواری است نه خانه. پاییزشان برگ ندارد، رنگ ندارد لامصب درخت هم ندارد. در این کوچه ها هیچکس کسی را عاشقانه نبوسیده است.
اما کوچه های قدیمی به ما میگویند اینجا آدمهایی بوده اند که زیر بار پلاک نرفته اند، هیچکس شماره نداشته است تا دلتان بخواهد آدم هایشان مستی کرده اند، رقصیده اند و بی هوا بوسیده اند.
من رفیقی داشته ام در یک کوچه قدیمی که حتی وقتی از این کوچه های تازه عبور میکنم دنبال نشانه ای میگردم که ردی از او را پیدا کنم. من رفیقی داشته ام که به هوایش کوچه های قدیمی را هم گشته ام تا دوباره به سلامتی اش لبی تر کنم. رفیقی که حوالی آبان به دنیا آمده، پاییز را از آن خودش کرده و کوچه اش پر از درخت است با برگ های رنگارنگ....
من رفیقی داشته ام که گاهی خوابش را میبینم دلم برایش تنگ میشود با صدای خش خش برگ های پاییزی یاد صدای کرختش می افتم. سردم میشود هوس این را میکنم که یکبار دیگر به من بگوید: پرنده ات را پیدا میکنی پسر....... تو رفیق مرا ندیده ای؟
سالی که تو آمدی من آبانش را به خاطر نمیآورم، اما بعدها کسی به من گفت آبان آن سال، سال رنگها بوده، سالی که همهچیز بوی زندگی میداده
شاید به همین خاطر است که تو حالا سرشار از رنگهای دلبرانهای و بوی زندگی میدهی حتی در فصلی که معروف است به خزان.
تو ناب ترین رفیقی هستی که میشود با او به سفر رفت، با او نوشید، با او از مرز رسوایی عبور کرد با او قدم زد در کوچهای که بوی اکتبر آن شهر را برداشته است.
شاید به همین خاطر است که تو حالا سرشار از رنگهای دلبرانهای و بوی زندگی میدهی حتی در فصلی که معروف است به خزان.
تو ناب ترین رفیقی هستی که میشود با او به سفر رفت، با او نوشید، با او از مرز رسوایی عبور کرد با او قدم زد در کوچهای که بوی اکتبر آن شهر را برداشته است.
پریرخ هاشمی عزیز من، آن نازنین روز به دنیا آمدنت آن میلاد دوست داشتنیات مبارک، گرامی، عزیز و یکتا
آبان یک کوچهی بلند و قدیمی که درختهایش از تاریخ میگویند و آدمهایش از سالهای عاشقی باید شنیدنی باشد، دیدنی باشد. پلاک یکی از اهالی کوچه، شبیه خانهی نور است و درختها گواهی میدهند صاحب این خانه آبان را مست از وجودش کرده است.
گفته بودم پس از آمدنت، پاییز فصل دیگری شد؟ گفته بودم پس از دیدنت، پاییز چقدر دلفریب شد؟ گفته بودم حتی حواس کوچه هم جای دیگری رفت؟
چه خوب که آمدی پریرخ عزیزم، چه خوب که حالا پس از گذر اینهمه سال هر روز آمدن را تکرار میکنی. چه خوب که رفاقت با تو آغاز وسوسهی زندگی است.
راهت بلند و دراز، چشمانت پر از نور و صدایت، راستی گفته بودم صدایت انگار آواز تمام برگهای پاییزی است؟ پس صدایت جاری مثل تمام پاییزهایی که میآیند و میروند. مبارک زادروزت رفیق عزیز و همیشگی من، پریرخ نازنینم
۱۳۹۶ خرداد ۲۹, دوشنبه
https://www.instagram.com/p/BRgna6bjEkb/
نمایشگاه "زن ایرانی؛ نگاهی از برون و درون" آثار بیش از ۶۰ عکاس و هنرجوی ایرانی است که از هشتم مارس، روز جهانی زن، در شهر آیزناشتات اتریش به نمایش درآمد.........
عکاس : بهار اصلانی
۱۳۹۶ فروردین ۲۷, یکشنبه
۱۳۹۶ فروردین ۲۵, جمعه
فردای پس از انتخابات
سیاست از همان جایی آغاز میشود که تغییر به منطق صندوق فروکاسته میشود. سیاست در فردای پس از انتخابات است که آغاز میشود یعنی جایی که هوادارن صندوق دود میشوند و به هوا میروند؛ اینهمه شعار تغییر و رای دادن برای مخالفت با نردبان جیم و حمایت از امید است که در فردای انتخابات نه اثری از آن میماند و نه ردی از هوادارانش. در فردای پس از انتخابات است که صحنه را ترک میکنند تا دو یا چهارسال دیگر با پیامهای زیرکانه خود دوباره سیاست را به تعلیق درآورند. پس اگر معنای انتخابات در فرم ایرانی خود به معنای تعلیق امر سیاسی باشد امروز فردای پس از انتخابات است و ما دقیقا از همین امروز دوباره باید سیاست را شروع کنیم.
اما چگونه میشود با چنین وضعیتی مقابله کرد؟ یعنی آن جایی که سوژه ترک میخورد و دچار شکاف با وضعیت میشود با منطق صندوق به عنوان چیزی که قرار است به تغییر از بالا منجر شود تن ندهد؟
اگر سوال بالا را به عنوان نقطهی آغاز کردار خود در نظر بگیریم آن زمان تکلیفمان هم با وضعیت و هم بدیلهایش مشخص میشود. در واقع ما چیزی داریم به نام وضعیت که این وضعیت توسط بدیلهایی سیال میشود و با سیال شدن خیالی وضعیت است که سوژهای که از وضعیت بریده است پر میشود و نگاهش دوباره به منطق امید یا به عبارتی: تغییر توسط برگ رای، نخبگان و در کل منطق چشمداشت به بالا قوام میگیرد و سوژه در این شرایط دوباره با وضعیت آشتی میکند.
باید گفت سوژهی ترک خورده را همین بدیلها هستند که دوباره با وضعیت گره میدهند. بدیلهایی که به شکلی خیالی دال را سیال میکنند. تا همین دو هفتهی پیش برای بخش بزرگی از منتقدان، انتخابات با دوگانهی بد و بدتر صورتبندی میشد و از طریق همین حربه بود که دعوت به مشارکت میشد اما حالا توسط فرمهای دیگری قرار است پر بشود: «در ایران اما تفاوت روحانی و رئیسی قالیباف و.....سایر آقایان تفاوت بد و بدتر نیست، تفاوت صفر است و صفری که جلوی یک، یعنی ما، میگذاریم. تفاوت این دو جایگاهی است که ما با عاملیت سیاسی به شدت خلاقانه خود در این چند هفته به آنها و به کل این وضعیت تحمیل کرده ایم.» تزریق توهم عاملیت برای سوژهای که از منطق "بد و بدتر" بریده حالا توسط خلق گفتارهایی دیگر که قرار است او را با صندوق آشتی دهند پر میشود.
در چنین شرایطی باید دو کار را توامان انجام دهیم اولا بدانیم که دو دشمن داریم: یکی وضعیت و دیگری بدیل وضعیت؛ وضعیت که سازوکار موجود است و بدیل وضعیت همان گفتاری است که ظاهرا وضعیت را سیال میکند اما به تدوام وضعیت و آشتی دادن سوژه با وضعیت منجر میشود. دشمن دوم بسیار مهمتر از دشمن اول است. یعنی باید جنگ را با "بدیل وضعیت" آغاز نمود. جایی که از اصلاحطلبان آغاز میشود و با قوچانی و بیبیسی تداوم مییابد و با سوژههای چپی مانند علیزادهی متاخر و محمدمهدی اردبیلی و الخ گره میخورد.
اما جنگ با بدیل وضعیت را وقتی آغاز کردیم باید به فکر فرمهای ایجابی باشیم ما اگر نتوانیم منطق تغییر را به صورت انضمامی و خلق فضاهای جدید توضیح بدهیم هم مغلوب وضعیت میشویم هم منکوب بدیل وضعیت. ما باید از خطوط گریز، فضاهای جدید تغییر و کشف درزهای جدید بگوییم، اگر که نه فقط یک تماشاچی باقی خواهیم ماند. یک تماشاچی مغموم که باید شاهد بازی همدستی وضعیت با بدیل خیالی وضعیت باشد
اما چگونه میشود با چنین وضعیتی مقابله کرد؟ یعنی آن جایی که سوژه ترک میخورد و دچار شکاف با وضعیت میشود با منطق صندوق به عنوان چیزی که قرار است به تغییر از بالا منجر شود تن ندهد؟
اگر سوال بالا را به عنوان نقطهی آغاز کردار خود در نظر بگیریم آن زمان تکلیفمان هم با وضعیت و هم بدیلهایش مشخص میشود. در واقع ما چیزی داریم به نام وضعیت که این وضعیت توسط بدیلهایی سیال میشود و با سیال شدن خیالی وضعیت است که سوژهای که از وضعیت بریده است پر میشود و نگاهش دوباره به منطق امید یا به عبارتی: تغییر توسط برگ رای، نخبگان و در کل منطق چشمداشت به بالا قوام میگیرد و سوژه در این شرایط دوباره با وضعیت آشتی میکند.
باید گفت سوژهی ترک خورده را همین بدیلها هستند که دوباره با وضعیت گره میدهند. بدیلهایی که به شکلی خیالی دال را سیال میکنند. تا همین دو هفتهی پیش برای بخش بزرگی از منتقدان، انتخابات با دوگانهی بد و بدتر صورتبندی میشد و از طریق همین حربه بود که دعوت به مشارکت میشد اما حالا توسط فرمهای دیگری قرار است پر بشود: «در ایران اما تفاوت روحانی و رئیسی قالیباف و.....سایر آقایان تفاوت بد و بدتر نیست، تفاوت صفر است و صفری که جلوی یک، یعنی ما، میگذاریم. تفاوت این دو جایگاهی است که ما با عاملیت سیاسی به شدت خلاقانه خود در این چند هفته به آنها و به کل این وضعیت تحمیل کرده ایم.» تزریق توهم عاملیت برای سوژهای که از منطق "بد و بدتر" بریده حالا توسط خلق گفتارهایی دیگر که قرار است او را با صندوق آشتی دهند پر میشود.
در چنین شرایطی باید دو کار را توامان انجام دهیم اولا بدانیم که دو دشمن داریم: یکی وضعیت و دیگری بدیل وضعیت؛ وضعیت که سازوکار موجود است و بدیل وضعیت همان گفتاری است که ظاهرا وضعیت را سیال میکند اما به تدوام وضعیت و آشتی دادن سوژه با وضعیت منجر میشود. دشمن دوم بسیار مهمتر از دشمن اول است. یعنی باید جنگ را با "بدیل وضعیت" آغاز نمود. جایی که از اصلاحطلبان آغاز میشود و با قوچانی و بیبیسی تداوم مییابد و با سوژههای چپی مانند علیزادهی متاخر و محمدمهدی اردبیلی و الخ گره میخورد.
اما جنگ با بدیل وضعیت را وقتی آغاز کردیم باید به فکر فرمهای ایجابی باشیم ما اگر نتوانیم منطق تغییر را به صورت انضمامی و خلق فضاهای جدید توضیح بدهیم هم مغلوب وضعیت میشویم هم منکوب بدیل وضعیت. ما باید از خطوط گریز، فضاهای جدید تغییر و کشف درزهای جدید بگوییم، اگر که نه فقط یک تماشاچی باقی خواهیم ماند. یک تماشاچی مغموم که باید شاهد بازی همدستی وضعیت با بدیل خیالی وضعیت باشد
رضا رادمنش
۱۳۹۵ اسفند ۳۰, دوشنبه
جهان اسلام بیشتر کشتار کرده یا ........
هزار تا عیب داریم، ولی هزار تا هم خوبی داریم. اصلا درست نیست که بعضی از مردم ما فکر می کنند که مسلمانها تنها موجوداتی هستند که آدم می کشند و چادر سر زنها می کنند و سنگسار می کنند. فهرست ده نفر بزرگی که قتل عام های عظیم را در یکی دو قرن گذشته انجام دادند، نشان می دهد که اغلب قتل عام ها در جهان توسط افرادی صورت گرفته که در حوزه های بیرون از دین اسلام و جهان اسلام زندگی می کردند. مائوی کمونیست( ۴۹ میلیون نفر)، استالین کمونیست( ۲۳ میلیون نفر)، هیتلر آلمانی نژادپرست( ۱۷ میلیون نفر)، لئوپولد دوم اروپایی استعمارگر بلژیک( ۲ تا ۱۵ میلیون نفر)، هیدکی تویوی ژاپنی( ۵ میلیون نفر)، اسماعیل انورپاشای مسلمان رهبر ترک های جوان( دو نیم میلیون نفر)، پل پت کمونیست در کامبوج( ۱.۷ میلیون نفر)، کیم ایل سونگ در کره شمالی( ۱.۶ میلیون نفر)، هایله ماریام دیکتاتور اتیوپی( یک و نیم میلیون نفر)، یاکوبوگوون ( بیش از یک میلیون نفر) را کشتند. تقریبا همه کشتارهای بزرگ در جهان توسط افرادی که حاصل تفکر اروپایی بودند اعم از کمونیست ها یا فاشیست ها یا استعمارگران صورت گرفته. در دنیای اسلام تنها انورپاشا قتل عام بزرگ کرد که او هم از قضا برای پاک سازی نژادی غیرترک ها این قتل عام ها را انجام داد. حالا این که در پنجاه سال گذشته اروپایی ها به جای اینکه با دست کله مردم را بکنند، یا مثل فرانسوی ها از گیوتین برای بریدن سر مخالفان خودشان استفاده کنند، الحمدالله و المنه با کارد و چنگال غذا می خورند، البته پیشرفت شایان تقدیری است، ولی چه معنی دارد آدمهایی که پنج قرن همه مخالفان شان را وسط آتش می سوزاندند، یا وسط میدان کلوسئو در رم تجاوز دسته جمعی به زنان اسیر می کردند و سر می بریدند و با سر قربانی ها فوتبال بازی می کردند، چنان تاریخ زیبایی نشان بدهند که همه فکر کنند پس دو نژاد سیاه و سرخ چگونه از میان رفتند و اصلا چطوری است که همه سرخپوست ها به زبان اسپانیایی که زبان یک کشور کوچک اروپایی است حرف می زنند؟ بگذریم از اینکه آسیا و دنیای اسلام در مرحله افول تمدنی خودش است، ولی تاریخ که قابل بازسازی نیست. حالا قصد این را ندارم که بگویم تمدن های خاورمیانه خوب بودند یا نه، ولی جهان غرب هم نباید یک چوب کبریت بگیرد دستش و بزند توی سر میلیونها انسانی که هزاران سال بسیار متمدن تر از اروپا زندگی کردند. البته که معلوم است که " داشتم داشتم شرط نیست، دارم دارم شرط است
نرگس محمدی آبروی ماست
دستی که گهواره را تکان میدهد دنیا را نیز میتواند تکان دهد .نرگس محمدی آبروی مردم ماست در زمانه ای که عزیزان خوار و شریران فارغ و محترم...
و صاحب کلیله و دمنه چه خوب این معنا را بیان میکند:
میبینم که کارهای زمانه میل به ِادبار دارد و چنانستی که خیرات ، مردمان را وداع کردستی و افعال ستوده و اخلاق پسندیده ، مدروس گشته و راه راست بسته ، و طریق ضلالت گشاده ، و عدل نا پیدا و جور، ظاهر و علم ، متروک و جهل ، مطلوب و لؤم و دنائت ، مستولی وکرم و مروّت ، منزوی و دوستی ها ضعیف و عداوت ها قوی ، و نیک مردان ، رنجور و مستّدل ، وشریران ، فارغ و محترم ومکر و خدیعت بیدار، و وفا و حرّیت ، در خواب ، و دروغ ، موثّر ومُثمر ، و راستی، مهجور و مردود .وحّق ، مُنهزم ، و باطل ، مظّفر ، و متابعت نفس ، سنّت متبوع ، و ضایع گردانیدن احکام خرد، طریق مشروع ، و مظلومِ محّق ، ذلیل ، و ظالم مُبطِل ، عزیز ، و حرص ، غالب و قناعت مغلوب ، و عالَم غدّار بدین معانی شادمان و به حصول این ابواب ، تازه و خندان ...
.
نرگس جان پیروز و پاینده باشی که آبروی ملتی را به تتهایی یدک میکشی#کلیله و_دمنه برزویه _طبیب
#نرگس_محمدی
#نرگس_محمدی
۱۳۹۵ اسفند ۲۷, جمعه
۱۳۹۵ اسفند ۲۱, شنبه
https://plus.google.com/u/0/11457393100
همگی از یک سفره میخورند ، اصلاح طلب و اصولگرا و عمامه ای و مکلاّ و مستقل .... وما خوشخیال و ساده و گوش به فرمان هنوز اندر
خم یک کوچه ایم تا به زودی جناب خاتمی تَکرار میکنم ، تَکرار میکنم آغاز کند و خلق الله را روانه صندوق های رای....
اشتراک در:
پستها (Atom)