۱۳۹۳ مرداد ۲۷, دوشنبه

History World War 2: Fake Pictures Of German Brutality In Russia

History World War 2: Fake Pictures Of German Brutality In Russia: The Germans acted brutally in Russia during WW2. No doubt about that. But some of the pictures of Germans shown as totally inhuman and as mo...

جنایات داعش / طالبان / نازی / ارتش سرخ را در عکس های این سایت میتوان دید


۱۳۹۳ مرداد ۲۵, شنبه

نیما

پرتره نیما  از بهمن محصص  

نازک آرای تن ساق گلی ،
که به جانش کِشتم ،
و به جان دادمش آب ،
ای دریغا ،
به برم میشکند
نیما، اگرچه جابه‌جا از معامله‌ی روزگار با خودش شکایت می‌کند، به‌عکس دست‌اندرکاران سیاست‌پیشه‌ی هم‌روزگارش، به درستی دریافته  است که این همه آغاز راه است . او – همچون هدایت و تقی زاده – به آبیاری نهال نوکاشته‌ای بود که شاید روزگاران درازی پس از ایشان به بار نشیند. برآمدن درختچه‌هایی چون ضیاپور و محصص و سهراب و دیگران در هنر ، و گلستان و رویایی و شاملو در ادبیات ، که خود بعدتر درختی تنومند شدند، از پهلوی آن نهال ، محصول پافشاری و پیوستگی‌ای‌ست که همواره می‌گفت «به کار خودتان بپردازید و بگویید زمان می‌خواهد و هر وقت راجع به قضاوت مردم در خصوص آن فکر کردید باز بگویید: زمان.میبرد ، با این همه ، گویی آن نهال اینک یک‌صد ساله، هنوز و هم‌چنان در آغاز راه مانده است !

و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را ، 
هنوز را .......

۱۳۹۳ مرداد ۲۱, سه‌شنبه

تآتر

هر کس با تنهایی اش....! 

کاری به غایت ناب از کارگردانی جوان و عاشق . اجرایی صمیمی و بدون هیچ ادا و اطوار . به جرات باید گفت عاشق کمترین واژه و یا صفتی ست که میتوان به  کسی که در شرایط فعلی کاری بر صحنه  میبرد اطلاق کرد . چرا که فقط باید عاشق صحنه باشی تا که افتان و خیزان و سر اندازان  پیه بسیاری چیزها را بر تنت بمالی ، ولی بازهم  گیوه هایت را ورکشی ، بی پولی و بی اعتنایی و پشت چشم نازکردن و بی حمایتی  نهادهای ظاهرا مدافع فرهنگ را به جان بخری و حتی از جیبت نیز مایه بگذاری و تنها انتظارت این باشد که تنها و تنها یک سالن در اختیارت بگذارند بدون آن که  شبی چهار صد هزار تومان بابت سالن از جیب مبارک بپردازی . وه که چه خیال خامی ! . 
نمیدانم از کجا شروع کنم . از متن بسیار خوب و برگردان بسیار خوب تر آن ؟ از بازی های عالی تک تک بازیگران ، یا کارگردانی استثنایی  آن ؟ متن به خودی خود بسیار حوب است ولی باید اعتراف کرد که چنانچه کارگردانی دیگر بدون هوشمندی لازم و توجه کافی به نقاط قوت متن و دغدغه کافی که به درستی  مد نظر اقای احمدپناه بوده ، کار را بر صحنه میبرد باید متتظر یک کار خیلی خیلی عادی یا درنهایت معمولی میبودیم  ولی در این جا باید به کارگردان جوان دست مریزاد گفت که قرینه های متن را با مشابهت های جامعه و آنچه که در زندگی اجتماعی و روزمره گی هایمان جاری در جریان ماجراست و هر یک ازما کما بیش به نحوی با آن دست به گریبان هستیم  به درستی دریافته و تلفیقی خوش آفریده است ، تا جاییکه  هرچند که نویسنده آن خارجی ست ولی در ترجمه و اجراء انچنان ملموس و همراه با دغدغه های ذهنی هر یک از ماست که هیچگونه احساس غربتی با متن نمیکنیم و چنانچه نام های بازیگران از سندی و مایرا و فیلیپ ..... به نام های ایرانی تغییر دهیم به راحتی میتوان ادعا کرد با یک نمایش ایرانی رو به رو هستیم و این عین جذابیت و موفقیت  یک کار نمایشی ست . وقتی که به متن و اجراء آنچنان نزدیک میشوی که گویی حدیث نفس است ، آیینه روزگار توست و فراموش میکنی نویسنده ای در سوی دیگری از دنیا و بسیار دورتر از تو، افکار تو و دغدغه های ذهنی تو این متن را رقم زده است . تا آخر ، که با خاموش شدن پرژکتور و آخرین دیالوگ بود که بدون هیچگونه خجالتی اشگ هایم جاری شد . انتخاب متن از این نگاه بسیار آگاهانه و هوشمندانه است .
معادل های برگزیده در برگردان متن به خودی خود حاکی از هوشمندی مترجمین آن است که حد زیادی از موفقیت اجراء و ارتباط درست با تماشاگر را بر دوش میکشد و البته گریم و لباس های بازیگران که به اندازه کافی با فکر انتخاب شده است . پوشش هایی که برای تماشاگر امروزین تآتر ، نه تنها غریبه نیست بلکه بسیار آشناست . هر چه بیشتر به  جزییات کار دقیق میشوم بیشتر به این واقعیت پی میبرم که  هر آنچه که لازمه شکل گرفتن و بر صحنه رفتن یک نمایش موفق است در این کار به بهترین وجهی مراعات و مد نظر کارگردان بوده است، و من شخصا هیچ حرکت فکر نشده ای را در کارندیدم  . از بازیگران چه بگویم که بدون استثناء هر یک از آنها برایم نجسم  ".... هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه ..." بودند و نا گفته پیداست که فقط عشق بود و عشق بود و عشق به تآتر که از سوی آنها  به مخاطب منتقل میشد و همین عشق است که باعث میشود با تمام مشکلاتی که دانم و دانید از چه نوع و مقوله ای ست  آنها را بر روی صحنه پا بر جا و استوار نگهداشته است تا همین کور سوی لرزان و محتضر به خاموشی نگراید . بازی های خوب گلچهره نازنین در تمام کارهایی که قبلا  از او دیده ام ، همیشه  برایم شگفتی آفرین بوده است و بدون هیچ تعارفی ذرخشش  همیشگی کار او را این بار نیز بر صحنه دیدم .
 آقای احمدپناه عزیز ، دست شما درد نکتد ، خسته نباشید . به آن امید هستم که کارهای بیشتری از شما را بر صحنه ببینم ، با آرزوی این که متولیان تآتر کشور ما کمی با مقوله تآتر مهربان تر از این باشند و آمفی تآتر های بلا استفاده  وزارتخانه ها را بی مزد و منت در اختیار عزیزان تآتری بگذارند که جای دوری نمیرود . نه خدا و نه بندگان خدا را خوش نمیاید که جوانی هر شب مبلغ گزافی بابت سالن بپردازد  . که کشوری که یک تآتر قوی را پشتوانه خود ندارد ، حقیقتا هیچ چیز ندارد .   
نویسنده: دوریس لسینگ
کارگردان: سید مهدی احمدپناه
بازیگران: گلچهره سجادیه، هوشنگ قوانلو، سید جواد یحیوی، مهدی فریضه، پانته‌آ تاج بخش، امیر حسین متین فر و مژده دایی