۱۳۹۲ آذر ۲۹, جمعه

ازمیان کاغذ پاره هایم .....



سخن نمیگوییم . چشمهایمان بسته است و من روشنایی و جاذبه چشمان وصف ناپذیرت را می بینم و لبخند دهان خاموشت را مینوشم .. خود را بر قلبت میفشارم و طپش زندگی جاویدرا میشنوم  .
به تو گفتم : خنده ات را دوست دارم .
و تو خنده ات را به کابین عشق من دادی .

مغرور تر و استوار تر از آن بودم که بتوانم زیر بار عرف و عادات و قوانین نابرابر بلا تصوّر و از پیش تعیین شده ای که بر من تحمیل میشد بروم . تمام رنج های ما ازهمین قوانین و رفتار اجتماعی سرچشمه میگیرد .  من هرگز نمیتوانم افکارم را به آسمان ها گسترش دهم و به خود بباورانم که شاید این قوانین آنقدر ها هم طالمانه نباشند . تمام باید ها و نباید ها بیرحمانه بود و بد جوری بر قلبم سنگینی میکرد . از تبعیت بیزار بودم .
به خاطر داری روزی را که به تو گفتم ، هنوز هم لبخند را دوست دارم ، ولی فکر نمیکنی دنیا با باید ها و نبایدهای نابرابر و نا همگونی که هر یک از ما  هیچگونه نقشی در ایجادشان نداشته ایم دست و پایمان را بسته  ، و به تدریج از ماشکلکی ساخته که باید زیر بار ننگ و رسوایی از قراردادهای اجتماعیش پیروی کنیم ؟
لبخندت محو شد .
رفتی .... و هنگامه ای بود ؛ رفتنت.................
........................
مرا ببخش . همیشه از تسلیم و رضا بیزار بوده ام .
#داستانهای واقعی
1372

۱۶ نظر:

  1. این یه سایت خوبه،به خانم هاشمی معرفیش کردم،گفتم اینجا هم بزارم،تا بچه های که پست خانم هاشمی رو می خونند،باهاش اشنا بشند.
    در این سایت اصطلاحات کوچه بازاری هست. البته هر کسی این اصطلاحات رو به کار نمی بره،بیشتر دبیرستانیها و بازاریها و لات و لوتها و کسای که عشق داش مرامی، حرف زدن و تریپ لوتی بر داشتن دارند از این اصطلاحات استفاده می کنند. کسای هم که می خواند بگند ما اخر تمام لاتای دنیایم و رو دست نداریم هم از این واژه ها استفاده می کنند.
    یه جور قدرت نمای خیابونی هست با استفاده از واژه ها،تسلط به این واژها نشانه یه نوع قدیمی بودن و پیشکسوتی رو داره،برای کسای که این واژها رو استفاده می کنند.برای خودش یه خرده فرهنگ به حساب میاد که شاید در میان خرده فرهنگی که تو در اون نفس می کشی جای نداشته باشه.
    http://aryaadib.blogfa.com/post-564.aspx

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. "اصطلاحات کوچه بازاری / قدرت نمای خیابونی"
      این اسم اون باشه؛ جای نفس کشیدن باقی نمی گذارد، نفس کش میخواهد :)

      حذف
  2. فرهنگ عامه حرفی هست که از پدر به پسر & مادر به دختر میرسه
    اصطلاحاتی که بین غربیه ها رد و بدل میشه وجه عمومیت نداره
    بلکه تو یه شرایط خاص یه مکان خاص بیشتر تعریف میشه، جایی هست که امنیت خانواده تضمینی نیست (هر حرفی رو نمیشه زد)
    پس فکر میکنم این گروه خاص (گروه خیابونی) یک قشر اند نه یک فرهنگ
    برای کسانی که میخواهند نقشی در اجتماع بازی کنند بهتره عامیانه اقشار جامعه رو به نوع خودش اجرا دربیاورند
    تا معلوماتی که کسب کرده رو اثر آنرا تو زندگی اش به شهود برساند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خرده‌فرهنگ در اصطلاح دانش مردم شناسی به ارزش‌ها و هنجارهای متفاوت با ارزش‌ها و هنجارهای گروه اکثریّت که یک گروه درون جامعه‌ای بزرگ‌تر داراست. خرده‌فرهنگ‌ها قابل شناسایی و تغییر هستند و بیشتر به ارزش‌های گروه اقلّیّت اطلاق می‌شوند.
      http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF
      خرده فرهنگها را در بین قشرها یا طبقات شهری نیز می‌توانیم مشاهده کنیم مثلاً در یک شهر واحد مثل تهران یا اصفهان یا مشهد قشرها و گروههای شغلی معینی وجود دارند که هر کدام در محدوده فرهنگی خاصی قرار دارند. اصطلاحات , استعارات , طرز سخن گفتن , لباس پوشیدن , برخوردهای اجتماعی, طرز تلقی آنها از واقعیات کاملاً با یکدیگر متفاوت بوده و راحتی می‌توان آنها را از هم تمیز داد بهمین دلیل جماعت بازاری , کسانی که در بوروکراسی دولتی بکار مشغولند , افسران ارتش , پزشکان ,رانندگان تاکسی و... هریک دارای خرده فرهنگ ویژه دارای بوده و در برخوردهای اجتماعی تا حدود زیادی رفتار آنها انعکاسی از تعلق آنها به خرده فرهنگ خاصی است .
      http://farhang-24.persianblog.ir/post/8

      همینطور که می بینی،هر فرهنگی از خرده فرهنگای ساخته شده،طبق توضیحات بالا،برای شناخت فرهنگ هر جامعه ای باید ابتدا سعی کرد با خرده فرهنگهای اون جامعه اشنای پیدا کرد.
      مثلا همین پست رو که دوستان خوندند،اظهار بی اطلاعی می کردند و می گفتند که این واژه ها تا به حال به گوششون نخورده،یه چرا این موقع برای من ایجاد شد،به نظر من بیشتر این دوستان دارای یه خرده فرهنگ دیگه هستند.در حقیقت بیشتر دوستان جزئ از قشر تحصیلکرده اند و تجربه ای از زندگی و کار در بازار ندارند.
      خانم هاشمی به نکته جالبی اشاره کرد، اونم قابل تغییر بودن این خرده فرهنگها است.در حقیقت خرده فرهنگها به انسان کمک می کنه،برای اشنای لایه های جامعه به جای بررسی جاممعه از بالا به پایین از پایین به بالا جامعه رو بررسی و شناخت و اگر بتونیم به شناختی از این خرده فرهنگها برسیم،چه بسا بتونیم تغییراتی هم در جامعه ایجاد کنیم.
      اما فرهنگ عامه رو هم می شه روش تاثیر گذاشت،بهترین روش تاثیر گذاری روی فرهنگ عامه،استفاده از گروهای مرجع هستند.
      گروههای مرجع مجموعه ای از افراد هستند،که هرشخص خود را با آنها مقایسه نموده و در شکل دهی نگرشها،دانش و رفتار خویش ازآنها تبعیت نماید.
      http://newads.persiangig.com/%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%85%D8%B1%D8%AC%D8%B9.ali%20soori.pdf/download
      افراد هم گروههای مرجع رو به سه دلیل قبول می کنند.منفعت اطلاعاتی،سودمند گرایانه،و بیان ارزش
      اشراف زاده،دو خط اخرت خیلی جالبه،جای فکر داره

      حذف
    2. تقلید (یا همون تبعیت) باعث اشاعه فرهنگی میشه
      ولی تو جامعه چیزی نیست که دیکته بشه، تغییرات باید پذیرفته بشوند تا به ارزش برسند
      مرجعیت نمی تونه آدم باشه، و نمی تونه دور از جامعه ما هم باشه (متعالی)
      از اینسو اگر باسه فرهنگ مون یا سیاست مون یا جامعه مون یا هر چی منبع پیدا کنیم دیگه اون فرهنگ ما نیست، جامعه ما نیست
      چون نقشی در آن نداشتیم پس بر ما مسلط شده و ما را به بندگی و بردگی میکشاند
      آیا هدف دیگه ای جز این می تونه داشته باشه؟
      این بانک منفعت، چه نفعی می برد از اینهمه سود رسانی؟ منفعت خودش کجاست؟

      من به حاکمیت دموکرات معتقدم چون دولت آن مردمی است شورا ی آن مردمی است، رئیس آن مردمی است، رهبر آن مردمی است ....
      درحالیکه بهترین کار (تغییرات) را برای مردم می کنند ولی تا وقتی باقی هستند که مردم خواسته باشند
      در واقع نقش مردم بیشتر از رئیس روسا هست. و ارزشها حفظ می شوند چون کنترل جامعه به چیزی بیشتر از باورها نیاز دارد و حجم بالای اطلاعات و Update آن هم در سطوح مختلف سطح شعور مردم را بالا می برد و نبض جامعه همزمان با تغییرات سطحی در درون مردم نیز قبول تغییر را شدت می بخشد (توقع را بالا میبرد)

      حذف
  3. مرسی سی بن ، از تو ضیح کاملا درستی که دادی . البته شاید بتوان با " خرده فرهنگ " هم آنها را تعریف کرد .
    خرده فرهنگ هایی که زمان و مکان خاص خود را دارد و البته متغیر هستند

    پاسخحذف
  4. این تعریف شما،
    قلق و چم خم کاری هست، که من اونا رو جامعه نمی دونم
    مثلا جامعه صرافی، جامعه بازاری... (نیست) باید تعریف خودمون رو از صنعت و اصناف شفاف کنیم
    اختصارهایی در پایگاه های مختلف جامعه کاربرد دارند که چیزی رو توضیح نمی دهند بلکه روی یکسری از کارها یک واژه ساختگی قرار میدهند تا مکان بین عمل و آموزش رو مجزا کنند
    برای همین هست که رشته های تحصیلی یا مهندسی روی پایه این مسئله شکل می گیرند تا چیزهایی رو که می آموزند در جای دیگر به اختصار از آن یادی ببرند در واقع مکانها رو تعریف میکنند

    جامعه را نباید تجزیه کرد، اینگونه که هر بخش خود را مستقل بداند و خودش رو فقط باور داشته باشه
    در نهایت همینی میشه که حالا موندیم کدام گوشه اش رو بگیریم تا یک جریان رو همه اقشار به خودشون مربوط بدانند
    فرهنگ
    یه چیز جامع تری هست که سنجش شناخت آدمها نیست، معیاری است که مردم رو به خودش نزدیک کنه
    یه چیز شخصی یا خصوصی نیست، آدابی هست که همواره به ما آموزش میدهد و آئین میسازد نه عادت
    با توجه به این، گروهی با فرهنگ تر (اختلاف فرهنگی) و کاری بی فرهنگ خوانده میشود یا بین جوامع تهاجم فرهنگی صورت میگیرد

    ما باید برای شناخت اجزای جامعه به شاخه های سازمانی، شرکتی، کارخانه ای یا کارگاهی آن رجوع کنیم
    که شامل سیاست، اقتصاد، صنعت، ..... میشه نه باورهای مردم
    فرهنگ ابزار نیست

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من اگر بخوام از دید اقتصادی به موضوع نگاه کنم.
      برای رسیدن به سود دهی و اینکه شریانهای اقتصادی یه جامعه رو به کار انداخت،بدون پول هیچ چرخی نمی چرخه،باید بتوان جامعه رو به گروهای مختلفی تقسیم کرد تا بشه توی هر گروه بطور تخصصی وارد شد،چون همانطور که می دونیم جهانی شدن اقتصاد باعث شده امور به سمت تخصصی شدن پیش بره.
      و کاملا واضح که فرهنگم این وسط از روی عمد یا به اجبار تحت تاثیر قرار می گیره.

      حذف
    2. اگه منو شما به یک جواب برسیم یعنی یک افقی پیدا کردیم که می تونه مسیر جدیدی باز کنه و آدمهای زیادی با توجه به نوع نگاه ما از این مسیر الهام بگیرند و اون وقت دست به هر کاری بزنند
      ما فراموش می شویم ولی راه باقی می مونه و تا جایی که بن بست نداشته باشه ادامه پیدا میکنه / این فرهنگ است

      راه سخت و تاریک جای خود را به راه های پر شتاب می دهند، راه های پر پیچ و خم به شاهراه ها وصل می شوند
      و این راه مترقی شدن است و قابل ارزش هم هست

      چه اجباری باید وجود داشته باشه؟ چرا باید آرمانهای یه نفر رو اسرار کنیم؟
      درست یا غلط بودن راهی اگه باسه همه قابل تشخیص نباشه دیگه چه لطفی به زندگی عام داره؟
      آیا اینهمه عمد و جبر؛ بالا بردن خواست یکی بر خواست همه نیست؟ این فرهنگ ما انسانهاست؟
      این جامعه خواری است /

      حذف
  5. خب، حالا اگه از دید سیاسی به موضوع نگاه بیاندازی، جهانی شدن سیاست هم همه چی رو تحت تاثیر آورده....
    از دید فرهنگی چرا نگاهی نیاندازیم؟ از دید مردمی؟ من به این میگم جامعه نه به ابزارهای کنترلی !

    پیرایه ی اقتصادی جامعه رو تقسیم نمیکنه، البته شما درست می گویید ولی امر این درست نیست
    بانک گذاری روی دارایی ها و نحوه داد و ستد مالی یک ابزار هست، و یک ابزار نمی تونه روی زندگی مردم دست بیاندازد
    والا همیانطور که شاهدش هستیم زندگی مردم ابزار دست قدرت می شود و مردم بازیچه آن

    فرهنگ یک راه همیشه باز است که می توان بدان امید بست و از هر بیراهه ای رهایی جست
    اگر بگوییم اقتصاد مهم تر است یا بچسبیم به کار، یا دنبال یه لقمه نون باشیم ....
    این ته خط نیست، ته همه راه ها نیست. هدف نیست.

    بیا فکر کنیم مشکل اقتصادی نداریم، مشکل سیاسی مرتفع شده، چرخ صنعت می چرخه
    آیا همین بود؟ هیچ چیز دیگه ای باقی نمی مونه؟ خب، از اول دوران هم که چنین مسائلی توی زندگی ما جریان نداشت
    ما خودمون آفریننده آن بودیم چون توقع ما بالا رفته بود و میخواستیم بیشتر داشته باشیم
    فکر سیاسی یا اقتصادی وجود نداشت، این فکر فرهنگی است که باعث رشد جامعه میشه و برای خودش ابزار جدید میسازه

    برای تشریح منظورم باید بگم چی شد که آدم ها به جوامع و زندگی جمعی روی آوردند
    و چرا فلسفه وارد زندگی ما شد و چند هزار ساله مذهبی زندگی میکنیم
    تا به اینجا برسم که دلیل تغییر و بار اندیشه ای خویش را چیزی بیرون از خود جامعه بنامیم و آن هدف ما از جامعه است نه چیزهایی که درون آن نقش بازی می کنند
    وقتی میگویی تخصصی یعنی به درون آن کار داری، اما راه ورود و خروج آن کجاست؟ بیرون آن چگونه تعریف میشود؟

    پاسخحذف
  6. طبقه بندی جامعه فرهنگی نیست، فرهنگ چیز کلی تری است که توضیح خودمو دادم
    در طبقات بالا هم گاهی بی فرهنگی موج میزنه و شئون یک انسان را زیر سوال می برد ولی انتظار ما بیشتر هست چون ابزار اونا قوی تر است
    و در طبقات زیرین یا سطوح دیگر جامعه توقع ها رو به کاهش اند و جنبه ها شکل می یابند

    میخواستم بگم هر چی به فرهنگ یک چیز دست برده بشه بی چیز تر میشه و بهم ریخته تر از آب درمیاد
    بهتره فرقی میان فرهنگ خودمون و اقشار جامعه و ابزارهایی که موجبات تسهیلی و رفاهی ما رو فراهم می کنند قائل شویم
    با ثروت فرهنگ ما غنی نمیشه و با فقر زیر سوال نمیره (اقتصاد)
    با بسترهای امرار معاشی و گرایش های مختلف فرهنگ ساخته نمیشه یا خرده ریز پیدا نمیکنه
    عامیانه انگاری بعضی مسائل از حواشی جریانهای درون جامعه است نه پراکنده های فرهنگی
    مبتکر جامعه ما وابسته به جریانها تلاطم نمی گیرد که نظم خود را به دست اوباشها بسپارد

    پاسخحذف
  7. از بحث خارج میشوم
    اجازه بدهی به اشکال ساده اون ناخنک بزنم،
    من نگفتم بد هست، فقط روی تفاوت جنبه ای تنه چسباندم و حالا میخواهم طرز دیگه ای رو هم معرفی کنم که شانس زیبایی اونو بالا می بره
    الفاظی که همیشه ذهنیت ها رو طعمه روزمرگی ها میکنه و پیچیدگی مسائل رو پیش پا می اندازه تا قابل هضم هم باشه
    کلماتی که بجای " مثلا " استفاده می شوند و درگیری ما رو به جان می خرد.
    کلماتی که سو تفاهم میاره و با یک فعل کمکی از ذهن ات میشوره و همه چی رو با خود می برد
    استعاره هاش قشنگ اند و گاهی امر رو بهش مشتبه میکنه که انگار واقعی هست ولی ما کار خیلی برجسته ای نکرده ایم

    ناخودآگاه وارد جریاناتی می شویم که گویی حالا نوبت ماست و همه بدان چشم دوخته اند
    _ کاری نکن که مسلکه عام بشوی یا حرفش به دهان بقیه بیوفته؛ انگار پیروزی مردم جایی نهفته است که تو زمین میخوری

    و این ناگفته ها و ناکرده ها جلوی اشتباه ما را در آینده خواهد گرفت و عبرت آموز از دست بقیه خواهد کرد
    برای بعضی ها تعصب میاره و بعضی ها رو روشنفکر میکنه

    پاسخحذف
  8. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شاید این سوال تو که چه در بدنه جامعه باعث وردی یا خروجی اون می شه،منو یاد سلسله مراتب نیازهای مازلو می ندازه.
      البته باید چند باری متنت رو دوباره بخونم تا بتونم به نکاتی که داخل متنت هست پی ببرم.و به قول خودت هم ایی کنیم.
      /هرم_سلسله_مراتب_نیازهای_مزلوfa.wikipedia.org/wiki

      الان یه وبلاگ جدید تو پلاس باز کردم،http://mamanshadlin.blogspot.com/2013/12/blog-post.html
      خواستی می تونیم اونجا هم بحث کنیم.
      باید دوباره نوشته هات رو بخونم و روش فکر کنم.مباحثی که مطرح می کنی،یه افق دید جدید هست و هنوز ذهن من باهاش اشنای نداره،یکم طول می کشه :)))

      حذف
  9. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  10. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف