lhttps://plus.google.com/u/0/+ParirokhHashemi/posts/bJAx72LyCJqنویسنده این مقاله هم داره از ناصر زراعتی انتقاد میکنه که به چه حقی شما منتقد زنان مسلمان هستید که نباید با " بورکینی " وارد استخر شوند !؟ - واژه بورکینی نرکیبی از برقع + بیکینی است - این خانم به شدت بر زراعتی تاخته و میگوید :
"
من به قول فرنگیها «نودیست» هستم؛ یعنی ترجیح میدهم که لخت مادرزاد بگردم که البته همه استخرهای ممالک غربی و آزاد این را قانونی نمیدانند و من برای لخت گشتن ناچار هستم قطار سوار شوم و به یک ساحل مخصوص بروم.
در کنار ترجیح به برهنگی، همچنین ترجیح میدهم که سر بدن خود بلای عجیب و غریبی نیاورم. به طور مثال خوشم نمیآید موهای بدنم را بزنم. به خودم میگویم برای چه من باید این همه دردسر بکشم، چون زن هستم؟ مردان سبیلکلفت همه بنا به هنجارهای اجتماعی موهای بدن خود را نگهمیدارند ، با همان موها شلوار کوتاه یا مایو میپوشند و به محیطهای عمومی از جمله استخر و سونا میروند. چرا فقط من مجبور باشم موهای بدنم را بزنم؟"
در اینجا یک پرسش اساسی و در عین خال بسیار ساده مطرح است باید از همه کسانی که بدترین اهانت ها و رکاکت ها را خطاب به زراعتی کردند پرسید مگر هر مکان و هر زمانی بنا بر مختصات خودش یک لباس خاص را طلب نمیکند ؟ همانطور که کوه و دشت و جنگل و کویر نوعی لباس خاص دارد ، اسکی و فوتبال هم دارد . همانطور که در محفلی رسمی فراگ و تاکسیدو میپوشید و شب عروسی و دامادی لباس خودش را دارد .همانطور که نمیتوان با مایو و بیکینی به کوه و اسکی رفت با مقنعه و چادر هم نمیتوان به استخر رفت . همه این موارد را به مقولات دبگرهم تعمیم دهید و این بحث فرسایشی را تمام کنید . جالب اینجاست که خانم منتقد نادانسته خودش پاسخ خودش را در همین متن داده است وقتی میگوید : ".......من دوست دارم عریان شنا کنم ولی باید سوار ترن شوم و به استخر خاصی بروم و........." پس سرکار خانم خودتان هم اعتراف میکنید هر کسی نمیتونه به دلخواه خودش و در هر جایی هر غلطی دلش میخاد بکنه و اگر کسی متعرضش شد با انواع برچسب ها از نوع نژاد پرستی و فلان و بهمان سیلی به گوش طرف مربوطه بنوازد .
از همه جالب تر آقایان مدافع بورکینی در استخربودن که نام چندین تا از آنها را به ذهن سپردم . وای به حال آنها اگر روزی روزگاری از سکولاریزم و روشنفکری و شیکی و آلامدی سخنی بگویند و یا کوچکترین نقدی به جنتی و مصباح و یزدی و فلان و بهمان داشته باشند وای بر احوالشان ...
و اما کل مطلب و مطالب مرتبط را در لینک پست میتوانید بخوانید
"
من به قول فرنگیها «نودیست» هستم؛ یعنی ترجیح میدهم که لخت مادرزاد بگردم که البته همه استخرهای ممالک غربی و آزاد این را قانونی نمیدانند و من برای لخت گشتن ناچار هستم قطار سوار شوم و به یک ساحل مخصوص بروم.
در کنار ترجیح به برهنگی، همچنین ترجیح میدهم که سر بدن خود بلای عجیب و غریبی نیاورم. به طور مثال خوشم نمیآید موهای بدنم را بزنم. به خودم میگویم برای چه من باید این همه دردسر بکشم، چون زن هستم؟ مردان سبیلکلفت همه بنا به هنجارهای اجتماعی موهای بدن خود را نگهمیدارند ، با همان موها شلوار کوتاه یا مایو میپوشند و به محیطهای عمومی از جمله استخر و سونا میروند. چرا فقط من مجبور باشم موهای بدنم را بزنم؟"
در اینجا یک پرسش اساسی و در عین خال بسیار ساده مطرح است باید از همه کسانی که بدترین اهانت ها و رکاکت ها را خطاب به زراعتی کردند پرسید مگر هر مکان و هر زمانی بنا بر مختصات خودش یک لباس خاص را طلب نمیکند ؟ همانطور که کوه و دشت و جنگل و کویر نوعی لباس خاص دارد ، اسکی و فوتبال هم دارد . همانطور که در محفلی رسمی فراگ و تاکسیدو میپوشید و شب عروسی و دامادی لباس خودش را دارد .همانطور که نمیتوان با مایو و بیکینی به کوه و اسکی رفت با مقنعه و چادر هم نمیتوان به استخر رفت . همه این موارد را به مقولات دبگرهم تعمیم دهید و این بحث فرسایشی را تمام کنید . جالب اینجاست که خانم منتقد نادانسته خودش پاسخ خودش را در همین متن داده است وقتی میگوید : ".......من دوست دارم عریان شنا کنم ولی باید سوار ترن شوم و به استخر خاصی بروم و........." پس سرکار خانم خودتان هم اعتراف میکنید هر کسی نمیتونه به دلخواه خودش و در هر جایی هر غلطی دلش میخاد بکنه و اگر کسی متعرضش شد با انواع برچسب ها از نوع نژاد پرستی و فلان و بهمان سیلی به گوش طرف مربوطه بنوازد .
از همه جالب تر آقایان مدافع بورکینی در استخربودن که نام چندین تا از آنها را به ذهن سپردم . وای به حال آنها اگر روزی روزگاری از سکولاریزم و روشنفکری و شیکی و آلامدی سخنی بگویند و یا کوچکترین نقدی به جنتی و مصباح و یزدی و فلان و بهمان داشته باشند وای بر احوالشان ...
و اما کل مطلب و مطالب مرتبط را در لینک پست میتوانید بخوانید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر