۱۳۹۶ فروردین ۲۵, جمعه

فردای پس از انتخابات

سیاست از همان جایی آغاز می‌شود که تغییر به منطق صندوق فروکاسته می‌شود. سیاست در فردای پس از انتخابات است که آغاز می‌شود یعنی جایی که هوادارن صندوق دود می‌شوند و به هوا می‌روند؛ اینهمه شعار تغییر و رای دادن برای مخالفت با نردبان جیم و حمایت از امید است که در فردای انتخابات نه اثری از آن می‌ماند و نه ردی از هوادارانش. در فردای پس از انتخابات است که صحنه را ترک می‌کنند تا دو یا چهارسال دیگر با پیام‌های زیرکانه خود دوباره سیاست را به تعلیق درآورند. پس اگر معنای انتخابات در فرم ایرانی خود به معنای تعلیق امر سیاسی باشد امروز فردای پس از انتخابات است و ما دقیقا از همین امروز دوباره باید سیاست را شروع ‌کنیم.
اما چگونه می‌شود با چنین وضعیتی مقابله کرد؟ یعنی آن جایی که سوژه ترک می‌خورد و دچار شکاف با وضعیت می‌شود با منطق صندوق به عنوان چیزی که قرار است به تغییر از بالا منجر شود تن ندهد؟
اگر سوال بالا را به عنوان نقطه‌ی آغاز کردار خود در نظر بگیریم آن زمان تکلیف‌مان هم با وضعیت و هم بدیل‌هایش مشخص می‌شود. در واقع ما چیزی داریم به نام وضعیت که این وضعیت توسط بدیل‌هایی سیال می‌شود و با سیال شدن خیالی وضعیت است که سوژه‌ای که از وضعیت بریده است پر می‌شود و نگاهش دوباره به منطق امید یا به عبارتی: تغییر توسط برگ رای، نخبگان و در کل منطق چشمداشت به بالا قوام می‌گیرد و سوژه در این شرایط دوباره با وضعیت آشتی می‌کند.
باید گفت سوژه‌ی ترک خورده را همین بدیل‌ها هستند که دوباره با وضعیت گره می‌دهند. بدیل‌هایی که به شکلی خیالی دال را سیال می‌کنند. تا همین دو هفته‌ی پیش برای بخش بزرگی از منتقدان، انتخابات با دوگانه‌ی بد و بدتر صورت‌بندی می‌شد و از طریق همین حربه بود که دعوت به مشارکت می‌شد اما حالا توسط فرم‌های دیگری قرار است پر بشود: «در ایران اما تفاوت روحانی و رئیسی قالیباف و.....سایر آقایان تفاوت بد و بدتر نیست، تفاوت صفر است و صفری که جلوی یک، یعنی ما، می‌گذاریم. تفاوت این دو جایگاهی است که ما با عاملیت سیاسی به شدت خلاقانه خود در این چند هفته به آنها و به کل این وضعیت تحمیل کرده ایم.» تزریق توهم عاملیت برای سوژه‌ای که از منطق "بد و بدتر" بریده حالا توسط خلق گفتارهایی دیگر که قرار است او را با صندوق آشتی دهند پر می‌شود.
در چنین شرایطی باید دو کار را توامان انجام دهیم اولا بدانیم که دو دشمن داریم: یکی وضعیت و دیگری بدیل وضعیت؛ وضعیت که سازوکار موجود است و بدیل وضعیت همان گفتاری است که ظاهرا وضعیت را سیال می‌کند اما به تدوام وضعیت و آشتی دادن سوژه با وضعیت منجر می‌شود. دشمن دوم بسیار مهمتر از دشمن اول است. یعنی باید جنگ را با "بدیل وضعیت" آغاز نمود. جایی که از اصلاح‌طلبان آغاز می‌شود و با قوچانی و بی‌بی‌سی تداوم می‌یابد و با سوژه‌های چپی مانند علیزاده‌ی متاخر و محمدمهدی اردبیلی و الخ گره می‌خورد.
اما جنگ با بدیل وضعیت را وقتی آغاز کردیم باید به فکر فرم‌های ایجابی باشیم ما اگر نتوانیم منطق تغییر را به صورت انضمامی و خلق فضاهای جدید توضیح بدهیم هم مغلوب وضعیت می‌شویم هم منکوب بدیل وضعیت. ما باید از خطوط گریز، فضاهای جدید تغییر و کشف درزهای جدید بگوییم، اگر که نه فقط یک تماشاچی باقی خواهیم ماند. یک تماشاچی مغموم که باید شاهد بازی همدستی وضعیت با بدیل خیالی وضعیت باشد
رضا رادمنش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر